انجمن تفریحی و تخصصی هیمورا هیچ شعبه دیگری ندارد!!!
تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391
نويسنده : وحید اسکای

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
 
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
.
و
و
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
.
.
دکتر علی شریعتی
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟

غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
 
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
.
و
و
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو
.
.

دکتر علی شریعتی

 


موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،
تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391
نويسنده : وحید اسکای

http://tehrankids.com/uploads/posts/2012-06/1339245537_nobell5-280.jpg


قــول بــده کــه خــواهــي آمــد

امــا هــرگــز نيــا!

اگــر بيــايــي

هــمه چيــز خــراب مي شــود!

ديــگر نــمي تــوانــم

اينــگونــه بــا اشتــياق

بــه دريــا و جــاده خيــره شــوم!

مــن خــو کــرده ام

بــه ايــن انتــظار،

بــه ايــن پــرســه زدن هــا

در اسکــله و ايستــگاه!

اگــر بيــايــي

مــن چشــم بــه راه چــه کســي بمــانــم؟


موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،
تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391
نويسنده : وحید اسکای

آرزو ها

دستهايم به آرزو هايم نمي رسند

آرزوهايم بسيار دورند

ولي درخت سبزم مي گويد

اميدي هست، خدايي هست

اين بار براي رسيدن به آرزوهايم

يک صندلي زير پايم مي گذارم

شايد اين بار

دستم به آرزو هايم برسد

موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،
تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391
نويسنده : وحید اسکای

http://tehrankids.com/uploads/posts/2012-06/1339404798_night-1.jpg


درکشور ماشاهی بود, برای سرگرمی خودبازی ساخت که دونفر بر روی سنگ ترازو روند و هر کس که وزنش کمتر بود کشته شود. ازبخت بدم, من و یارم روبروی هم افتادیم. من برای اینکه یارم زنده بماند ده روز غذا نخوردم! روز مسابقه من خود را سبک گرفتم, غافل از اینکه یارم به پاهای خود وزنه وصل کرده بود....


موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،
تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391
نويسنده : وحید اسکای

به تو مي انديشم

به تو مي انديشم
اي سراپا همه خوبي
تک و تنها به تو مي انديشم
همه وقت
همه جا
من به هر حال که باشم به تو مي انديشم
تو بدان اين را تنها تو بدان!
تو بيا
تو بمان با من . تنها تو بمان
جاي مهتاب به تاريکي شبها تو بتاب
من فداي تو. به جاي همه گلها تو بخند
اينک اين من که به پاي تو درافتادم باز
ريسماني کن از اين موي بلند
تو بگير
تو ببند
تو بخواه
پاسخ چلچله ها را تو بگو
قصه ابر هوا را تو بخوان
تو بمان با من تنها تو بمان
در دل ساغر هستي تو بجوش
من همين يک نفس از جرعه جانم باقي است
اخرين جرعه اين جام تهي را تو بنوش


موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،
تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391
نويسنده : وحید اسکای

يادته مي گفتي ؟؟!!

به خاطر آور ، که آن شب به برم
گفتي که : بي تو ، ز دنيا بگذرم
کنون جدايي نشسته بين ما
پيوند ياري ، شکسته بين ما
گريه مي کنم با خيال تو
به نيمه شب ها رفته اي و من
بي تو مانده ام غمگين و تنها
بي تو خسته ام ، دل شکسته ام
اسير دردم
از کنار من مي روي ولي
بگو چه کردم
رفته اي و من آرزوي کس به سر ندارم
قصه ي وفا با دلم مگو
باور ندارم

موضوعات مرتبط: عاشقانه، ،
آخرين مطالب